سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

 گاهی آن قدر بی مسئولیت میشوم که وظیفه ام را فراموش می کنم ، فراموش می کنم که چرا قدم در این جاده گذاشته ام و از من چه خواسته اند...

جاده ای کوتاه است اما پر از بیراهه ، یک راه آکنده از گنج و رنج و خوشبختی و باقی راه ها سرشار از خار و چاه و گمراهی...گاهی آنقدر فراموشکار میشوم که پاهایم مرا به بیراهه می کشند

جاده تاریک است و دشوار ، اما نور ... نور که در برابر من است...گاهی آن چنان نابینا میشوم که در تاریکی هم نور را نمی بینم

در این تاریکی مطلق که راهزنان در پس آوایی دلنشین و فریبنده مسافران را هر دم به خود می خوانند و چه بسیار مسافرانی را که به چنگال گرفته اند و از رسیدن به مقصد باز داشته اند ، آیا باز هم عقل برای شناخت کافیست؟

برای رسیدن به هدف در این راه تاریک تنها باید در پی نور رفت...الله نور السموات والارض


نوشته شده در سه شنبه 90/1/23ساعت 12:13 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak